young18

ببــــــــــار بــــــــاران….
مـــــــــــــن ســـــــــــــفرکـــــــر ده ای دارمــــ کــــــــه یــــــــادم رفــــته…
آبـــــــــــــ پشتــــــــــ پـــــــــایش بـریــــــــزمـــــ…

نوشته شده در دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:,ساعت 21:23 توسط young18| |

باید خیانت کنی.........!! .......... تا دیوونه ات باشن...!!

باید دروغ بگی...............!!........تا همیشه تو فکرت باشن...!!

باید هی رنگ عوض کنی......!!..............تا دوسِت داشته باشن...!!!!

...
اگه ساده ای ...!!...اگه باوفایی...!!....

اگه یک رنگی...!!.........همیشه تنهایی

نوشته شده در دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:,ساعت 21:3 توسط young18| |

آخ جون فردا شب پارتی و آتیش و بزن برقص توووووپ

اونایی که فردا از این برنامه های توپ دارن خوشبحالشون

اونایی که غم باد دارن ایشالله سال دیگه

سر ما هم بی کلاه نموند امشب برنامش ردیف شد

نوشته شده در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:56 توسط young18| |

چهارشنبه سوری پارسال آبادان :))))))
خدا رحم کنه امسال :)))))

نوشته شده در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:32 توسط young18| |

صبــــــــــــر کــــــــــن ســــــــــهــــــــراب!!!
گفتــــه بــودی قایقــی خواهــم ســاخت،
دورخواهــــم شـــد از این خــاک غریــب...
راســتــــــــــــــــــی ســــــــــهـــــــراب . . !
قـــــــــایــــقــــــــــــــت جـــــــــــــــا دارد ؟!
من هـم ازهمهمه اهـل زمیـن دلگیرم . . .

نوشته شده در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:8 توسط young18| |

ﭼــﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ . . .
ﯾﮑﯽ . . .
ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ . . .
ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﺁﻫــﻨﮕﯽ ﺭﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ " ﺗﻮ " ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺩﻩ . . .

نوشته شده در سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,ساعت 11:12 توسط young18| |

 

می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..

آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

 

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:43 توسط young18| |

گاهی دلم ازهرچه آدم است میگیرد...
گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانانه میخواهد...
  نه به شکل ” دوستت دارم” و
یا نه به شکل ” بی تو میمیرم “
… ساده شاید ، مثل :
... ...
” دلتنگ نباش،
امیدت به خدا …
فردا روز دیگریست

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:16 توسط young18| |

میتــــرسم…
میترســم کســـی بــویِ تنـــت را بگیـــرد،
نغمـــــه دلـــت را بشنـــــود،
و تــــــو، خـــو بگیــــری بــه مانــدنــــش!
چــــه احســـاس ِ خــط خطـــی و مبــهمی ست،
ایــــن عاشقـــــانـــه های ِحســـــودیِ مـــن!

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:0 توسط young18| |

بخواب ...
بخواب که در میان این سایه های گیج تو دیگر نیستی،تا باد فرسایشت دهد،باران خیست کند،یا از انحنای زمین تاریک و روشن شوی...
بخواب که تو دیگر پیر نمیشوی!

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:49 توسط young18| |


چند وقتیست هرچه می گردم هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ،
نگاهم اما گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد
و من همیشه به دنبال کسی می گردم که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:25 توسط young18| |


تمام خستگی هایت را یکجا میخرم !

تو فقط قول بده ...

صدای خنده هایت را به کسی نفروشی ...!

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:16 توسط young18| |


نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:10 توسط young18| |

مردها هم قلب دارن فقط صدای قلبشان، یواش تر از صدای قلب یک زن است! مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند! شاید ندیده باشی اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگی شان قاب میکنند! هر وقت زن بودنت را می بینند سینه شان را به جلو میدهند،صدایشان را کلفت تر میکنند تا مبادا...لرزش دست هایشان را ببینی ! مرد که باشی... دوست داری ... از نگاه یک زن...مرد باشی..!

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 1:49 توسط young18| |

سر سفره چیزی نبود…
یخ در پارچ و پدر، هردو آب شدند!

چه دنیای بی رحمیست.....

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 1:22 توسط young18| |


Power By: LoxBlog.Com